سمرقند

آرزوهای بر باد رفته

«آرزوهای بر باد رفته»

در حسرت مکتب رفتن… در حالی که در عصر دیجیتال و تکنولوژی های هوشمند قرار داریم، دختران افغانستان حق تحصیل ندارند و با حسرت در آرزوی آینده ای روشن هستند. با آرزوی آینده ای روشن و پر از خیر و

فرار سرنوشت من نیست

«فرار سرنوشت من نیست»

مهاجرت داستان عجیبی ست از آن داستان هایی که آدم هایش مطمئنا  بی اندازه شجاع هستند ! آنقدر که توانستند که از همه چیز دل بکنند چند کیلو اضافه بار ضروری بریزند توی چمدان ،برای آخرین بار خانه و کوچه

مادر فرشته آسمانی

«مادر؛فرشته آسمانی»

از «مادری» پرسیدند؛ کدامیک از فرزندان خود را،بیش از دیگران دوست میداری؟ مادر گفت:غایب آنها را تا وقتی که بازگردد، بیمارآنهارا تاوقتی که خوب شود، کوچکترین آنها را تا وقتیکه بزرگ شود، و همهٔ آنها را تا وقتی که زنده

داستان شیر و آهو

سمرقند؛«شیر و آهو»

زمانیکه در مفکوره‌ام زمان حال را از خاطر گذشته و آینده سلاخی میکردم، جمله‌ی زیبایی خواندم، شاید برای تلنگر کافی بود! «نه میتوانی گذشته را تغییر دهی نه آینده را! اما میتوانی با تشویش برای این دو، حال حاضر را

مهاجر

سمرقند؛«مهاجر»

زمانی که کلمه مهاجر به گوش هر فردی می رسد احساس وی توام با شادی و ناراحتی می باشد و دلیل این است که دوری از عزیزان و وابستگان برای هر فردی با احساس ناراحتی همراه است . مهاجر بودن

درخت اکاسی

سمرقند؛ «درخت اکاسی»

درخت اکاسی سایه‌ای فراخ، عطری دل‌انگیز و حافظه‌ای پر از داستان‌های تلخ و شیرین دارد. آیا می‌دانستید در کابل نوعی از درخت اقاقیا به نام درخت اکاسی داریم؟ درخت (آکاسی) یا (a.ka.si) یا (اکاسی) گویشی ثابت و نوشتاری متفاوت دارد.

سفره خالی

«سفره خالی»

ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﻏﺮﻭﺑﯽ ﺳﺮﺩ ﺳﺮﺩ، ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ، ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﺩ: ” ﮐﻬﻨﻪ ﻗﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ، ﺩﺳﺖ ﺩﻭﻡ، ﺟﻨﺲ ﻋﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ، ﮐﻮﺯﻩ ﻭ ﻇﺮﻑ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ، ﮔﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ، ﺷﯿﺸﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ” ،؟

روباه مکار

حکایت«روباه دم بریده»

«همرنگ جماعت شدن، همیشه هم خوب نیست! در جامعه‌ای که فساد زیاد میشود، گاهاً به انسان های با شرف میخندند و آنها را دیوانه میخوانند! ز بس که دزد و دغل در جهان زیاد شده صلاح کار بد آموز از

بهار امید

«بهار امید»

شاید به نظر غمگین بیاید اما هیچ چیز بهتر از یک دل ثروتمند و پر امید نیست. هر چقدر زمستان تلخ تر و سردتر باشد قدر بهارش را بیشتر می دانیم. قطعا بهار در راه است…🌱

خدا

«خدا»

“خدا” رفیقی که همیشه باتوست و دست تو را در بدترین شرایط و ناامیدترین اوقات می‌گیرد، ولی ما هستیم که به یادش نیستیم. ما هستیم که نا رفیقیم. با خدا باش تا موفقیت همیشه رفیق راه تو باشد. حال شما

صبح در راه است

«صبح در راه است»

امروز ما زنان و دختران تنها یاوران هم در جغرافیایی به نام افغانستان هستیم! بیشتر هوای هم را داشته باشیم، و کوشش کنیم،گپ هایمان مرهم باشند نه زخم! تا بار دیگر صبح از راه برسد… برنامه «سمرقند» مسافر دل مردم

نان عشق

«نانِ عشق»

«عشق را در همه‌جا می‌توان یافت. فرقی ندارد در حال کار یا در صف نانوایی. این سمرقند یادآور این است که اگر پا در راه عشق گذاشتی خوب است. اما مراقب باش درست و مطمئن برداری تا افسوس آن روزها

آرزوهای بر باد رفته

«آرزوهای بر باد رفته»

در حسرت مکتب رفتن… در حالی که در عصر دیجیتال و تکنولوژی های هوشمند قرار داریم، دختران افغانستان حق تحصیل ندارند و با حسرت در آرزوی آینده ای روشن هستند.

فرار سرنوشت من نیست

«فرار سرنوشت من نیست»

مهاجرت داستان عجیبی ست از آن داستان هایی که آدم هایش مطمئنا  بی اندازه شجاع هستند ! آنقدر که توانستند که از همه چیز دل بکنند چند کیلو اضافه بار

مادر فرشته آسمانی

«مادر؛فرشته آسمانی»

از «مادری» پرسیدند؛ کدامیک از فرزندان خود را،بیش از دیگران دوست میداری؟ مادر گفت:غایب آنها را تا وقتی که بازگردد، بیمارآنهارا تاوقتی که خوب شود، کوچکترین آنها را تا وقتیکه

داستان شیر و آهو

سمرقند؛«شیر و آهو»

زمانیکه در مفکوره‌ام زمان حال را از خاطر گذشته و آینده سلاخی میکردم، جمله‌ی زیبایی خواندم، شاید برای تلنگر کافی بود! «نه میتوانی گذشته را تغییر دهی نه آینده را!

مهاجر

سمرقند؛«مهاجر»

زمانی که کلمه مهاجر به گوش هر فردی می رسد احساس وی توام با شادی و ناراحتی می باشد و دلیل این است که دوری از عزیزان و وابستگان برای

درخت اکاسی

سمرقند؛ «درخت اکاسی»

درخت اکاسی سایه‌ای فراخ، عطری دل‌انگیز و حافظه‌ای پر از داستان‌های تلخ و شیرین دارد. آیا می‌دانستید در کابل نوعی از درخت اقاقیا به نام درخت اکاسی داریم؟ درخت (آکاسی)

سفره خالی

«سفره خالی»

ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﻏﺮﻭﺑﯽ ﺳﺮﺩ ﺳﺮﺩ، ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ، ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﺩ: ” ﮐﻬﻨﻪ ﻗﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ، ﺩﺳﺖ ﺩﻭﻡ، ﺟﻨﺲ ﻋﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ، ﮐﻮﺯﻩ ﻭ ﻇﺮﻑ

روباه مکار

حکایت«روباه دم بریده»

«همرنگ جماعت شدن، همیشه هم خوب نیست! در جامعه‌ای که فساد زیاد میشود، گاهاً به انسان های با شرف میخندند و آنها را دیوانه میخوانند! ز بس که دزد و

بهار امید

«بهار امید»

شاید به نظر غمگین بیاید اما هیچ چیز بهتر از یک دل ثروتمند و پر امید نیست. هر چقدر زمستان تلخ تر و سردتر باشد قدر بهارش را بیشتر می

خدا

«خدا»

“خدا” رفیقی که همیشه باتوست و دست تو را در بدترین شرایط و ناامیدترین اوقات می‌گیرد، ولی ما هستیم که به یادش نیستیم. ما هستیم که نا رفیقیم. با خدا

صبح در راه است

«صبح در راه است»

امروز ما زنان و دختران تنها یاوران هم در جغرافیایی به نام افغانستان هستیم! بیشتر هوای هم را داشته باشیم، و کوشش کنیم،گپ هایمان مرهم باشند نه زخم! تا بار

نان عشق

«نانِ عشق»

«عشق را در همه‌جا می‌توان یافت. فرقی ندارد در حال کار یا در صف نانوایی. این سمرقند یادآور این است که اگر پا در راه عشق گذاشتی خوب است. اما