ورود امریکا به افغانستان؛ هدف چه بود؟
ورود امریکا به افغانستان؛ هدف چه بود؟ بیش از دو دهه پیش ایالات متحده امریکا در یک اقدام کاملاً تجاوزگرانه، به دور از منطق قوانین بینالمللی افغانستان را اشغال کرد. اشغال امریکایی دو دهه دوام کرد و در این برهه
ورود امریکا به افغانستان؛ هدف چه بود؟ بیش از دو دهه پیش ایالات متحده امریکا در یک اقدام کاملاً تجاوزگرانه، به دور از منطق قوانین بینالمللی افغانستان را اشغال کرد. اشغال امریکایی دو دهه دوام کرد و در این برهه
*کتاب حسینِ علی* «کربلا، همان جای که حسینِ علی در آن کشته شد -خداوند پذیره اش گردد- در سوی خشکیِ سرزمینِ کوفه است حُر آن گروه را واداشت در همان جا فرود آیند، بی آب و آبادی. و این بیست
“نذر ابی عبداللّه” با خروج از جمع و رفتن به سوی خانه در فکر رفت چه کند تا امسال هم بتواند تکیه خانه روز عاشورا را علم کند ؟ هرچه فکر مکرد به جایی نمیرسید و درمانده پا به خانه
“دلربا ماه کربلا عباس” حجب و حیای ماه در مقابل تو کم می آورد دریا با همه امواجش به پای تو تعظیم می کند و روز با همه روشنایی اش در نگاه تو غرق می شود و خورشید افول می
*پدر ، عشق و پسر* «و… اما حسین (ع)، نزدیکترین، محبوبترین و دوست داشتنیترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبترهایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش
شجاعت حسین و تحمل زینب شجاعت حسین و تحمل زینب را باید عشق نامید، عشق ستودنی و پایدار، در دل عاشقانی که به یاد حسین، اهلبیت حسین و شیوه ای رفتار عدالت خواهی حسین، مبارز دوره های متفاوتِ روزگار بوده
روزهای سیاه کابل،قسمت ششم “در کابل، جاده زندگی گم شده” شاید اکثراً وقتی از خانه بیرون میشن، امیدی بهبرگشت ندارن و با شکم سیر خانواده را میبینن. کابل شهری که اگر پیاده بروی، دزدان جانت را میگیرند و اگر سوار
یک کَمَکی چای خانه سیاسی یادش بخیر سابقا که بود، وقتی د شروع برنامه سلام میدادی، از آسمان مثل سیل، باران میبارید و کل جایه آب میبرد. هیچ جای دنیا خشکسالی نبود. خوب یادم میایه د یکی از برنامهها که
چکر در شهرک امید سبز و شورنخودخوری همراهان عزیز سلام و درود خدمت شما.در ای برنامه میریم به شهرک امید سبز در غرب کابل که در فصلهای بهار و تابستان، تپههای ای شهرک زیبایی خاصی داره و هزاران شهروند کابل
روزهای سیاه کابل، قسمت پنجم “گرسنگی، شوخی نیست” سخت است روزهایی که نه دستت بهجایی بند شود و نه بتوانی کاری کنی تا حدی که گرسنگی بر تو غلبه کند و باز هم نتوانی اقدامی نمایی. درود و سلام به
“دَم ِ پدر” هنگامی که خورشید اولین طلایه هایش را بر روی بام های کابل انداخت و نور را به شهر بخشید چشم هایش را گشود و از جایش برخواست بسیار خوشحال بود چراکه پدرش قول داده بود امروز به
غنچهی نیلوفری نهالی سر برآورده ز خاکِ نیلوفری غنچهای سر برشکفته ز دشتِ یاسِ پیغمبری دلِ من گرم شد از نفس های جان بخشِ کسی دل سپردم به اماناتِ فرزندِ علی میلاد کسیاست که گره کور زِ مشکلاتم وا میکند
ورود امریکا به افغانستان؛ هدف چه بود؟ بیش از دو دهه پیش ایالات متحده امریکا در یک اقدام کاملاً تجاوزگرانه، به دور از منطق قوانین بینالمللی افغانستان را اشغال کرد.
*کتاب حسینِ علی* «کربلا، همان جای که حسینِ علی در آن کشته شد -خداوند پذیره اش گردد- در سوی خشکیِ سرزمینِ کوفه است حُر آن گروه را واداشت در همان
“نذر ابی عبداللّه” با خروج از جمع و رفتن به سوی خانه در فکر رفت چه کند تا امسال هم بتواند تکیه خانه روز عاشورا را علم کند ؟ هرچه
“دلربا ماه کربلا عباس” حجب و حیای ماه در مقابل تو کم می آورد دریا با همه امواجش به پای تو تعظیم می کند و روز با همه روشنایی اش
*پدر ، عشق و پسر* «و… اما حسین (ع)، نزدیکترین، محبوبترین و دوست داشتنیترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبترهایش را اول فدای
شجاعت حسین و تحمل زینب شجاعت حسین و تحمل زینب را باید عشق نامید، عشق ستودنی و پایدار، در دل عاشقانی که به یاد حسین، اهلبیت حسین و شیوه ای
روزهای سیاه کابل،قسمت ششم “در کابل، جاده زندگی گم شده” شاید اکثراً وقتی از خانه بیرون میشن، امیدی بهبرگشت ندارن و با شکم سیر خانواده را میبینن. کابل شهری که
یک کَمَکی چای خانه سیاسی یادش بخیر سابقا که بود، وقتی د شروع برنامه سلام میدادی، از آسمان مثل سیل، باران میبارید و کل جایه آب میبرد. هیچ جای دنیا
چکر در شهرک امید سبز و شورنخودخوری همراهان عزیز سلام و درود خدمت شما.در ای برنامه میریم به شهرک امید سبز در غرب کابل که در فصلهای بهار و تابستان،
روزهای سیاه کابل، قسمت پنجم “گرسنگی، شوخی نیست” سخت است روزهایی که نه دستت بهجایی بند شود و نه بتوانی کاری کنی تا حدی که گرسنگی بر تو غلبه کند
“دَم ِ پدر” هنگامی که خورشید اولین طلایه هایش را بر روی بام های کابل انداخت و نور را به شهر بخشید چشم هایش را گشود و از جایش برخواست
غنچهی نیلوفری نهالی سر برآورده ز خاکِ نیلوفری غنچهای سر برشکفته ز دشتِ یاسِ پیغمبری دلِ من گرم شد از نفس های جان بخشِ کسی دل سپردم به اماناتِ فرزندِ