معرفی کتاب؛ حسینِ علی
*کتاب حسینِ علی* «کربلا، همان جای که حسینِ علی در آن کشته شد -خداوند پذیره اش گردد- در سوی خشکیِ سرزمینِ کوفه است حُر آن گروه را واداشت در همان جا فرود آیند، بی آب و آبادی. و این بیست
*کتاب حسینِ علی* «کربلا، همان جای که حسینِ علی در آن کشته شد -خداوند پذیره اش گردد- در سوی خشکیِ سرزمینِ کوفه است حُر آن گروه را واداشت در همان جا فرود آیند، بی آب و آبادی. و این بیست
*پدر ، عشق و پسر* «و… اما حسین (ع)، نزدیکترین، محبوبترین و دوست داشتنیترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبترهایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش
شجاعت حسین و تحمل زینب شجاعت حسین و تحمل زینب را باید عشق نامید، عشق ستودنی و پایدار، در دل عاشقانی که به یاد حسین، اهلبیت حسین و شیوه ای رفتار عدالت خواهی حسین، مبارز دوره های متفاوتِ روزگار بوده
روزهای سیاه کابل،قسمت ششم “در کابل، جاده زندگی گم شده” شاید اکثراً وقتی از خانه بیرون میشن، امیدی بهبرگشت ندارن و با شکم سیر خانواده را میبینن. کابل شهری که اگر پیاده بروی، دزدان جانت را میگیرند و اگر سوار
روزهای سیاه کابل، قسمت پنجم “گرسنگی، شوخی نیست” سخت است روزهایی که نه دستت بهجایی بند شود و نه بتوانی کاری کنی تا حدی که گرسنگی بر تو غلبه کند و باز هم نتوانی اقدامی نمایی. درود و سلام به
روزهای سیاه کابل، قسمت چهارم “جهنمِ کابل” وقتی واژه جهنم بهمیان میایه، ترس و وحشت بههمراه داره، ولی بهراستی ما جهنمی بنام کابل ره فراموش کدیم؟ جایی که هر روز میسوزیم و خاکستر میشیم. شنوندگان جان سلام و وقت تان
دست های افراشتهی خدا نسیم خنکی که میوزد شال سبز رنگ مرا که بر گردنم پیچیدهام به رقص در میآورد به پرچم های افراشته در فرق آسمان خیره میشوم ، سبزیِ آنها مرا یادِ سبزههای خوش رنگِ عید میاندازد. به
روزهای سیاه کابل قسمت سوم “چرا بلای جان خود؟” ای یک واقعیت اس که خود ما افغانها بلای جان یکدیگریم و در سختترین شرایط بالای هم رحم نمیکنیم و همو گفتار عامیانه که تا زور ما بکشه د جان یکدیگه
گریههای ایموجی برای افغانها همراهان ایموجیگکی و وطندارای گلم سلام و وقتتان امتو ایموجیباد باد. امید دارم که جور و صحتمند و سرحال باشید. روز جهانی ایموجی است و مه د ای برنامه برای تان از شرح حال ایموجی در
روزهای سیاه کابل قسمت دوم “فراموش شدگان” مشکلات همیشه بر زندگی مردم افغانستان سایه انداخته و شاید کمتر کسی در این سرزمین پیدا شود که مشکلی خصوصا مشکل اقتصادی نداشته باشد. یارانِ شنونده با سلام دیگر با شما هستیم در
یگانه خدای من تو را میخوانم و ایمانِ دل را محکم تر از گرههای کورِ هر نقطهای میدانم! از صلیب ها و بُت ها و سنگها و تمامِ اشیاء هایی که نامِ تورا بر خود گرفتهاند دوری میطلبم و قبلهام
هَلهَ هَلهَ طیار شَوین برآییم د بازار امروز گذر کردیم چه حال و غوغا بود مردم بر آدمدن د بازارا پشت سَودا برای عید قربان تا شب نشده همه چی خلاص میشه هاااا. امسال دست خالی نشویم حتی در حد
*کتاب حسینِ علی* «کربلا، همان جای که حسینِ علی در آن کشته شد -خداوند پذیره اش گردد- در سوی خشکیِ سرزمینِ کوفه است حُر آن گروه را واداشت در همان
*پدر ، عشق و پسر* «و… اما حسین (ع)، نزدیکترین، محبوبترین و دوست داشتنیترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبترهایش را اول فدای
شجاعت حسین و تحمل زینب شجاعت حسین و تحمل زینب را باید عشق نامید، عشق ستودنی و پایدار، در دل عاشقانی که به یاد حسین، اهلبیت حسین و شیوه ای
روزهای سیاه کابل،قسمت ششم “در کابل، جاده زندگی گم شده” شاید اکثراً وقتی از خانه بیرون میشن، امیدی بهبرگشت ندارن و با شکم سیر خانواده را میبینن. کابل شهری که
روزهای سیاه کابل، قسمت پنجم “گرسنگی، شوخی نیست” سخت است روزهایی که نه دستت بهجایی بند شود و نه بتوانی کاری کنی تا حدی که گرسنگی بر تو غلبه کند
روزهای سیاه کابل، قسمت چهارم “جهنمِ کابل” وقتی واژه جهنم بهمیان میایه، ترس و وحشت بههمراه داره، ولی بهراستی ما جهنمی بنام کابل ره فراموش کدیم؟ جایی که هر روز
دست های افراشتهی خدا نسیم خنکی که میوزد شال سبز رنگ مرا که بر گردنم پیچیدهام به رقص در میآورد به پرچم های افراشته در فرق آسمان خیره میشوم ،
روزهای سیاه کابل قسمت سوم “چرا بلای جان خود؟” ای یک واقعیت اس که خود ما افغانها بلای جان یکدیگریم و در سختترین شرایط بالای هم رحم نمیکنیم و همو
گریههای ایموجی برای افغانها همراهان ایموجیگکی و وطندارای گلم سلام و وقتتان امتو ایموجیباد باد. امید دارم که جور و صحتمند و سرحال باشید. روز جهانی ایموجی است و مه
روزهای سیاه کابل قسمت دوم “فراموش شدگان” مشکلات همیشه بر زندگی مردم افغانستان سایه انداخته و شاید کمتر کسی در این سرزمین پیدا شود که مشکلی خصوصا مشکل اقتصادی نداشته
یگانه خدای من تو را میخوانم و ایمانِ دل را محکم تر از گرههای کورِ هر نقطهای میدانم! از صلیب ها و بُت ها و سنگها و تمامِ اشیاء هایی
هَلهَ هَلهَ طیار شَوین برآییم د بازار امروز گذر کردیم چه حال و غوغا بود مردم بر آدمدن د بازارا پشت سَودا برای عید قربان تا شب نشده همه چی