یک کَمَکی چای خانه سیاسی

یادش بخیر سابقا که بود، وقتی د شروع برنامه سلام میدادی، از آسمان مثل سیل، باران میبارید و کل جایه آب میبرد. هیچ جای دنیا خشکسالی نبود. خوب یادم میایه د یکی از برنامه‌ها که سلام دادم، دنیا ره آب گرفت، ولی به قدرت حضرت لاف، ما ره هیچ چیز نشد. یک وقت بغل خوده سیل کدیم که کشتی حضرت نوح د پهلوی استدیو لنگر انداخته. خلاصه چه سرتانه به درد بیارم، حالی نی برکت مانده و نی سرعت. چه وقتایی بود که یک متفکر داشتیم و ای متفکر میتانست سیاره مریخ ره سر کِلک خود بچرخانه. یا د یک دقیقه خوده از کابل به ازبیکستان برسانه. هی هی هی. البته میخایم از آقای داود سلطان‌زوی شاروال سابق معذرت‌خواهی کنم که د ای هوای گرم، استدیوی ما هواکش نداره. به بزرگی تان ببخشید. قدیما چقدر خوب بود‌. رابطه‌ها نزدیک و نزدیکتر میشد، تا جایی که حتا امام حسین هم نواسه خدا شده بود، نمازها بی رکوع شده بود، بوتل‌جنگی‌های پارلمانکی چقه آسان شده بود و ما ره تبدیل ره نمونه دنیا کرده بود. یاد اونو آدم بخیر که میگفت تا آخرین قطره خون د مقابل ط میجنگم، هی هی بیچاره آخر تبدیل به یک قطره خون شده و فکر کنم د همو کوه‌های سیف‌الدین سنگر گرفته. یاد امو نفرک بخیر که تا صنف شش درس خانده بود، مگم د سیاره مشتری یک گروه موترسکل‌سوار ره نابود کد و خودش هم حالی د جوزجان اس. هی هی یک ملا نصرالدین داشتیم که چه فکاهیی های میگفت و فکاهی هایش کل دنیا ره به خنده میاورد. حالی فکر کنم کدام جای سفر کاری رفته و برمیگرده.
حالی خو رهبر نمانده، رهبرای سابق که بود، ۲۰ دانه موتر زرهی را با پُف خود حرکت میداد. یگ گروه مخالف را فقط با جنباندن لب‌های خود از بین میبرد.
اگه خواستین باز ادامه میتیم. ای برنامه ها خو برنامه نیست، سابق که برنامه ضبط میکدیم، ۵ هزار سال طول میکشید که او خلاص شوه.
خو دگه! فعلن امیقه بس اس که کدام شمال از ترکیه و دگه جایا نیایه. گود بای

لینک کوتاه: https://radioara.af/?p=9610

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *