یگانه خدای من
تو را میخوانم و ایمانِ دل را محکم تر از گرههای کورِ هر نقطهای میدانم!
از صلیب ها و بُت ها و سنگها و تمامِ اشیاء هایی که نامِ تورا بر خود گرفتهاند دوری میطلبم و قبلهام را به سمتِ ۴ گوشی که خانهات میخوانم کج میکنم .
کشتیِ نوح را تو ناخدایی
حلقِ اسماعیل را تو زِرِه پوشی
عصای موسی را تو اعجاز بخشی
و نفسهای عیس را تو جان بخش !
عید قربان را که هر سال در تاریخِ بشریت تکرار میشود جورِ دیگری بر دلم مُهر میزنم.
در افغانستان برای فدا نشدنِ دینشان و گذر نکردن از مذهبشان جانشان را قربانی میکنند و چوب حراج به نَفَس های شیرین تر از عسلشان میزنند.
یگانه مهربانِ من ، این روزها برای عبدِ تو بودن مردمِ ما چیزهایی فراتر از یک حلق و یک گلو و یک رگِ وصل شده به پوست و استخوان را قربانی میکنند و کسی نیست برای این کارشان گوسفندی را جایگزین قربانی هایشان کند !
مهربان خدایِ من ؛ این روزها نه یک شیطان بلکه دستههایی از شیطان سدِ راهِ بندههای جان فدایت میشوند .
شهدِ گلهای بهشت
دریچهی نور در ظلماتِ اندوهناکِ جهان
آرامشِ دلهای بیپناه
مرهم زخمهای کاری
بندههایت این روزها یک حلق که سهل است ، حلق ها برای عبودیت تو فدا میکنند و گوسفند که سهل است فرزندها برای عبودیت تو قربانیمیکنند.
در افعانستان جانها قربانی میشود
در سوریه خانهها و آرزوها
و در دلِ تمامِ بندههایت ، سکوت !
مهم نیست مدت زمانِ امتحانت چقدر طول بکشد میدانیم که با نمرهی ۲۰ قبول خواهیم شد …
هرقدر آزمون و امتحان سخت تر باشد ، پاداش بزرگ تر است !
و مهم نیست چند شیطان مارا دوره کنند ما سنگ به دست ایستادهایم !
00:00