غنچهی نیلوفری
نهالی سر برآورده ز خاکِ نیلوفری
غنچهای سر برشکفته ز دشتِ یاسِ پیغمبری
دلِ من گرم شد از نفس های جان بخشِ کسی
دل سپردم به اماناتِ فرزندِ علی
میلاد کسیاست که گره کور زِ مشکلاتم وا میکند
قلب های آشنا را مونس خود میکند
چاه را چاره اندیشی کند
دل را با عاشقان،همپایِ شیدایی کند
آمده موسی که مونس بر دلِ زارم شود
رنگین کمانِ آسمانِ تیره و تارم شود.
واژههایم شرمسارند از عاجز بودنشان
قطرهای کوچک کی هم ترازوی بی کرانیِ دریا شود؟
شدی پایانِ ظلمت و طلوعِ نور شدی بر جانم
ای سرور و مولایم
ولادتتان مبارک باد.