روزهای سیاه کابل
“بحران”
مجموعه روزهای سیاه کابل، روایتی از مشکلات و نارساییهایی است که پس از سقوط نظام و آمدن طالبان اتفاق افتاد. از سقوط ارزش پول افغانی در برابر دالر امریکایی تا فقر و تنگدستی مردم و بیتوجهی و بهانهگیریهای طالبان. این مجموعه با همکاری ترجمان افغانستان با اجرای گویندگان رادیو آرا تقدیم شما عزیزان میشود.
کابل یا کلاً اگر افغانستان ره در نظر بگیریم، پس از سقوط دولت بهدست طالبان، رنگ و رخش ره باخته و مردم غریبِ ای سرزمین، غریبتر از دیروز و پسماندهتر از دیروز شدهاند. شنوندگان عزیز! در قسمت اول روزهای سیاه کابل که با همکاری مجموعه ترجمان افغانستان و اجرای گویندگان رادیو آرا تهیه شده، شما را بهشنیدن مشکلات مردم پس از سقوط نظام و رکود اقتصادی کشور دعوت میکنیم.
دو روز پیش از آمدن طالبان، قیمت این اقلام از مواد خوراکی به قرار ذیل بود:
یکبوجی هفتسیرهی آرد ۱۷۰۰ افغانی؛
یک پیپ ده کیلویی روغن ۱۲۰۰ افغانی؛
یک کیلوچای ۲۰۰ افغانی؛
یک کیلوگاز ۵۰ افغانی؛
یک سیر لوبیا ۶۳۰ افغانی.
پس از سقوط کابل بهدست طالبان، اندکاندک ارزش پول افغانی هم سقوط کرد. درین چهار ماه سقوط کابل، از یکشنبه ۱۲ سپتمبر نرخ دالر به گونهی بسیار بیسابقه بالا رفت و ارزش پول افغانی تا اکنون افت کرده است. روز دوشنبه ۱۳ سپتامبر، هر یک دالر امریکایی در بازار سیاه کابل، معادل ۱۲۴ افغانی خرید و فروش شده است. این در حالی است که پیش از فرار اشرف غنی، هر یک دالر معادل ۷۸ افغانی خرید و فروش میشد. از آن زمان تا دیروز هر یک دالر، ۴۶ افغانی و هریک هزار دالر، چهلوششهزار افغانی بالا رفته است. اگر با توجه به عواید سالانهی یک کارگر عادی در افغانستان محاسبه شود، پس از سقوط کابل بهدست طالبان، تفاوت چهارماههی هر یک هزار دالر، از مجموع درآمد سالانهی یک کارگرِ سادهکار زیادتر بوده است. به عبارت دیگر، اگر کارگری، خانوادهای، پیش از سقوط کابل ۷۸ هزار افغانی پسانداز داشته است، اکنون با توجه به اینکه ارزش افغانی نسبت به دالر محاسبه میشود، همان ۷۸هزار افغانیِ آن خانواده، ۳۶هزار افغانی میشود. ۴۲ هزار آن، قربانی نرخ روبهرشد دالر شده و از ارزش افتاده است. این در حالی است که مجموع درآمد سالانهی یک کارگر عادی در سال، کمتر از ۴۲ هزار افغانی بوده است.
با این حساب، بهخصوص درین چند روز پسین حاکمیت طالبان، با گذشت هر روز، یکساله درآمد مردم هم بیارزش میشود. روزهایی به درازای سال است. با اینحال، مسأله تنها تبدیلشدن پول و سرمایهی مردم به یک مشت کاغذ بیارزش نیست، مسأله این است که در کنار بیارزششدن سرمایهی مردم، کار و کاسبی هم نیست. مهمتر از آن، در بازار کابل هیچ جنسی با «افغانی» ارزشگذاری نمیشود.
چنان که در بالا هم ذکرش رفت، مثلا قیمت مواد اولیهی خوراکی (در نظر بگیریم: آرد، روغن، چای و لوبیا) تا یکونیم و بعضی اقلام تا دوبرابر بالا رفته است. یک بوجی آرد که ۱۷۰۰ افغانی بود، اکنون ۳۰۰۰ افغانی شده است. یک کیلوچای که ۲۰۰ افغانی بود، ۵۰۰ افغانی شده است. یک سیر لوبیا که ۶۵۰ افغانی بود، اکنون هزار افغانی شده است. یک پیپ روغن که ۱۲۰۰ افغانی بود، اکنون ۳۳۰۰ افغانی شده است. قیمت یک کیلوگاز هم از ۵۰ افغانی به ۱۲۰ افغانی بالا رفته است.
کابل روزهای بسیار سیاهی را سپری میکند. دیری نخواهد بود که تمام خانههای کابل، کهنهفروشی خواهند شد. مردم داروندارشان را برای نان به فروش خواهند گذاشت. کرایهی یک مسیر موتر نیز دوچند شده است. مردمی که از یک طرف با گذشت هر روز یکیکساله پساندازشان بیارزش میشوند و از یک طرف کار و درآمدی ندارند، چی کار خواهند کرد؟ گرسنگی، شوخی نیست. آخرینداراییهایشان را حراج خواهند کرد.
شنوندگان عزیز امید که این قسمت مورد توجه شما خوبان قرار گرفته باشه. در قسمت بعدی شنونده روایت زندگی معلمی باشید که سقوط نظام، زندگی و اقتصاد او را هم با سقوط مواجه کرده. آ راستی یادتان نره که نظرات خوده با ما شریک کنید.
00:00