«هر چقدر سختی پیش رویمان باشد،به پایان خوبی که پیش رویمان قرار دارد فکر کنیم.
پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند و به سختی برای زن و فرزندانش غذا فراهم میساخت.
یکی از این روزها دهقانی او را دید و مقداری “گندم” در دامن لباسش ریخت.
پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه دوید.
در همان حال با “پروردگار” از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار میکرد؛ که ای گشاینده گره های ناگشوده، ای کسی بد بخت ها را خوشبخت میکنی عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشا”
پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره ای از گره های دامنش “باز” شد، و تمامی گندمها به زمین ریخت.
او به شدت ناراحت و غمگین شد.
رو به آسمان کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟
پیرمرد بسیار ناراحت شد. نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از “طلا” ریخته شده اند…
همان لحظه ندا آمد:
“تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه” »
«قندهار» یکی از برنامه های جذاب و شنیدنی آرامدیا می باشد. «قندهار» به معنای سرزمین قند که همان برادر «سمرقند»؛ یکی دیکر از برنامه های آرامدیا، می باشد.
صداپیشگان آرامدیا در برنامه «قندهار» حکایت ها و داستان های تمثیلی و فولکلور را بیان می کند. با شنیدن این برنامه در زندگی روزمره تان می توانید نسخه بهتری از دیروزمان باشیم.